کد مطلب:315199 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:194

شفایی دیگر
14- این جانب در سال 1424 قمری كتابخانه ی ابوی گرانقدرم را جابه جا می كردم كه آن اطاق را بنایی كنیم، بالای پنجره رفتم جهت باز كردن یا بسته بودنش كه از همان بالا جفت گرفته و به طرف آخر اطاق پریدم، زیرا دورتادور آن پنجره پر از كتاب و غیر ذلك بود، اما متوجه نبودم كه میز آهنی مطالعه والد معظم در وسط اطاق قرار دارد. از این رو به محض پریدن پشت پایم - كه تقریبا ران پایم بود - محكم به تیزی سر میز اصابت نمود و خراشی برداشت و خون ریزی كرد و درد شدیدی هم گرفت به حدی كه نزدیك بود بیهوش شوم.

اما در مرتبه ی قبل امتحان كرده بودم كه توسل به ذیل عنایت حضرت قمر بنی هاشم علیه السلام اثربخش بوده است، لذا توسل به آن بزرگوار كرده و خدا را شاهد می گیرم كه بعد از توسل شاید پنج ثانیه نشد كه هم خون بند آمد و هم درد ساكت گشت و هم دست مالیدم و متوجه شدم كه اثری از خراش نیست.